سلام به دوستان عزیزمHelloامیدوارم همتون خوب باشید . توی نوشته ی قبلیم دو بیت شعر

نوشته بودم که البته مال خودم نبود ... اما اشتباه کردم که عنوان نکردم... یکی از دوستان لطف کردن و فکر کردن که بنده سرقت ادبی کردم ... اما خوب اینطور نیست ... از این به بعد حتما عنوان میکنم اگر شعری مال من نبود ...

ای عشق...

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم  

 

                               چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم 

 

یا من برسم به یار یا یار به من 

 

                               یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم

عشق من

دلم با موج اشکی در نبرد است

بیا آخر دلم در اوج درد است

بهارم باش با من تا ببینی

که مهمان درختم برگ زرد است

برای دیدنت هرجا که باشم

به دنبال تو چشمم دوره گرد است

چه جای صحبت از امروز و فرداست

که اصل زندگی هم بی تو طرد است

نظیر عشق من در هیچ جا نیست

که این گوهر به دنیا فرد فرد است

پس از دل آنچه من دادم به دستت

کمی شعر است و این دستان سرد است

امتحان

بعضی وقتا بعضی ها ادعا میکنن که تورو خیلی دوست دارن ... خودشون برای اینکه دوست داشتن تو بهشون ثابت بشه هزار بار تورو امتحان میکنن ... اگه تو از این امتحانات سربلند بیرون بیای اون وقت لایق دوست داشتن میشی ... حالا نوبت امتحان اوناست ... وای از یه امتحان سرشکسته بیرون اومده ... حالا چی کار میخوای بکنی... انگار دنیا روی سرت خراب میشه ... چه جوری میخوای بهش بگی؟... اگه بگی که این من بودم که امتحانت کردم جلو می افته عقب نمونه... اگه نگی خودت داغون میشی ... واقعا چه باید کرد؟

تنهایی

یک غم و صد تنهایی ... دلم نمی سوزد ... به یاد آن روزها وشبهایی که برایت شعر می سرودم . به یاد آن شبهایی که ستاره ای پیدا کردم و نام تو را بر آن گذاشتم . باز نگاهم به آسمان خیره شد و نام تورا صدا زدم اما هیچگاه صدایی از تو نیامد . بمان ، بمان همان جایی که خنده هایت بهاری اند و اشکهایت پاییزی و من اینجا در گذشته ی تو فراموش شده ام و آلبوم خاطراتت را ورق میزنم . گله ای ندارم برای تنهایی و اشکهایی که تورا صدا می زنند .

تو بگذر و برو برای همیشه با همان چتری که از زیر بغض باران می گذرد . و من سوختن و ساختن را انتخاب کرده ام . و باز بغض ها می شکنند .

راست می گفتا من همان عروسک تنهایی های تو بودم .